شاید باور نکنید اما همین #من و #تکلیف شناسی خودش پشتش بسیار حرف است!

عادت کردیم گاهی خودمان را درنیابیم. #عادت کردیم در تظاهر هم شده است کنج نشینی کنیم! بگوییم من با جمع هستم و ماییت ما بیشتر از #منیت من رخ نشان می دهد. اما این من در آن ما حل نشده بلکه این ما در آن من حل شده است، و همین ما گویی خودش صدها هزار منیت در پی دارد!

هی فلانی! چرا این کار خیر را علنی انجام دادی! ( البته هر نوع کار خیر منظورم نیست) فلانی چرا این صدقه را علنی هر روز میدهی؟ بابا من هم میدانم شما صدقه میدهی؟ برای کی می دهی؟!

شاید بارها چنین افردی را دیدیم! شاید باور نکرده ایم که شاید بایستی بعضی از کارهای خوب را علنی انجام داد تا گفتمان و وظیفه ی همگانی شود.

بزارید مثالی بزنم.... چه اشکالی دارد انسان برای اینکه دیگران یاد بگیرند، کارهایی بکند. مثلا خم شود تو خیابان حتی #معمم هم باشد، خم شود و یک آشغال را جمع کند! در چنین مواقعی حتما فلان فرد دو آتیشه میاد و میگه : میبینی تورو خدا، حاج اقا به همه میگه ریا نکن، اما خودش اهل ریاست و میخواهد بگه حکومت خوب!!!!  

خدا پدر و مادرت و بیامرزه! حمل بر خوبی کن!

اساسا اصل بر برائت و اصل بر حمل بر نیکی است! نه اینکه سو ظن داشته باشیم! چه کسی گفته بایستی حمل بر ظن کنیم و چون حمل بر ظن می شود پس انجام ندهیم!

خوب است دیگر....

خوب بودن را باید صرف کنیم. وقتی خوب بودن در پستو میرود، عمل خوب با نیت ارشاد و تعلیم ( البته اصل این عمل برای خداست ) بد می شود. اینطوری باید به همه معلم ها گفت « ریاکار» چون می خواهند تعلیم دهند. تربیت و تعلیم همین است. یعنی فرد خوبی ها و نقاط مثبتش را به دیگیری یاد دهد. 

حالا بیاییم تکلیف خودمان را با خودمان مشخص کنیم. وقتی نیبت برای خدا باشد، دیگر مهم نیست ! دیگر مهم نیست عملت را همه دنیا قبیح بدانند! قبیح اعتباری نیست... دیگر توی شهر خودت وقتی نماز دیر شد، داره قضا میشه همان کنار خیابان نمازت را میخوانی و ترسی از هو شدن نداری!

بله وقتی تکلیفت را بشناسی نمی ترسی دوستانت در اداره و محل کارت، بخاطر انجام ندادن عمل قبیح سرزنشت کنند و بگویند! امل!